مانیمانی11 سالگیت مبارک

عشق قشنگ ما ، نفس مامان و بابا

از طرف بابا

سلام گل پسر بابا و مامان. این خاطراتو بابا برات مینویسه امروز چهارشنبه ٢٠/٦/٩٢ساعت٥:٣٠دقیقه دارم برای اولین بار برای عشق مامان وبابا تایپ میکنم؛ آخه گل پسر ما آقا مانی نمیذاشت من بشینم براش از گذشته تا حالا بنویسم. خوب پسرم از کجا شوع کنیم که شما دوست داشته باشی؟ پسرم مامان توی شرکت هواپیمایی ماهان مهماندار بود خیلی زیاد به کارش علاقه داشت و توی کار خودش موفق هم بود. از اونجایی که خیلی مسافرت میرفت و منم توی خونه تنها میموندم وناراحت میشدم یه روز مامان از سر کار اومد و گفت،علی جان یکی از دوستام سگ داره میخوای بیاریم؟ منم که سگ خیلی دوست داشتم گفتم بیار. خلاصه مامان ساعت ١١شب بود رفت و یه سگ سفید پا کوتاه خیلی شیطون آ...
13 آبان 1392
1